خرید و فروش و رهن و اجاره



درگیری خونین دو گروه از ساکنان منطقه چشمه ساران استان گلستان واقعه تلخی را رقم زد که طی آن دو نفر کشته و 5 نفر مجروح شدند.

 حادثه از اینجا آغاز شد که اعضای دو خانواده درباره مالکیت قطعه زمینی با هم اختلاف پیدا کردند و نزاع بین آنها درگرفت.


به‌گفته شاهدان محلی، در این درگیری که برسرمالکیت یک قطعه زمین کشاورزی بین دو خانواده رخ داده بود یکی از طرفین نزاع که بشدت زخمی شده بود خود را به خانه رساند و با اسلحه شکاری به محل درگیری برگشت و با شلیک گلوله ساچمه‌ای دو برادر و چهار نفر دیگر را زخمی کرد.این حادثه ظهر روز سه‌شنبه 20 فروردین در روستای نراب بخش چشمه ساران شهرستان آزادشهر استان گلستان رخ داد و یکی از حاضران در نزاع با شلیک اسلحه شکاری یکی از اعضای خانواده طرف مقابل را به گلوله بست.

وی سپس با شلیک یک گلوله به خودش قصد خودکشی داشت اما با رسیدن بموقع مأموران پلیس و اورژانس وی دستگیر و به همراه دیگر مجروحان این حادثه به بیمارستان منتقل شدند.سرهنگ اصلانی فرمانده انتظامی شهرستان آزادشهر درباره این حادثه گفت: دو نفر از مجروحان این حادثه پس از انتقال به بیمارستان به سبب شدت خونریزی جان باختند.این سومین درگیری با سلاح گرم در شهرستان آزادشهر طی 10 روز گذشته بوده است.


خانواده ام مرا طرد کرده اند به طوری که حتی پاسخ تلفن‌هایم را نمی دهند و از من بیزار هستند چه برسد به این که پیگیر امور قضایی من باشند و برای آزادی ام تلاش کنند به همین دلیل بی کس و تنها مانده ام و خودم باید پاسخ‌گوی شکایت های افرادی باشم که به اموال آن ها دستبرد زده‌ام و .

زن 33 ساله که به اتهام سرقت موتورهای کولر از پشت بام منازل با هوشیاری ساکنان یک مجتمع مسی دستگیر شده است وقتی در برابر افسر تجسس کلانتری الهیه مشهد قرار گرفت ابتدا به داستان سرایی درباره ماجرای سرقت های خود پرداخت و مدعی بود که هیچ سرقتی انجام نداده است اما وقتی مقابل تصویر دوربین مدار بسته و شواهد و دلایل مستند قرار گرفت چاره ای جز بیان حقیقت ندید و درحالی که آثار ندامت در چهره اش موج می زد به بیان سرگذشت خود پرداخت و گفت: در مرکز استان خراسان شمالی به دنیا آمده و در همان شهر بزرگ شده ام.


این گونه بود که حدود هفت ماه قبل به بهانه ای از منزل خارج شدم و به مشهد آمدم ولی به خاطر تامین هزینه های زندگی ام دچار مشکل شده بودم و خانواده ام نیز دیگر پاسخ تلفن هایم را نمی دادند به همین دلیل به فکر سرقت افتادم چرا که می دانستم برخی خریداران ضایعات به سرقتی بودن لوازم توجهی نمی کنند و من به راحتی می توانم اموال مسروقه را به آن ها بفروشم در این شرایط انبردست و پیچ گوشتی را درون کیفم گذاشتم و در منطقه الهیه مشهد به راه افتادم هوا تاریک بود و می دانستم کسی به حضور یک زن در مجتمع های مسی مشکوک نمی شود وقتی به یک مجتمع مسی رسیدم با استفاده از پیچ گوشتی در ورودی آن را باز کردم و به آرامی از پله ها خودم را به پشت بام رساندم. آن جا موتور دو کولر را باز کردم و در بولوار توس مشهد هرکدام را به مبلغ 80 هزار تومان فروختم. اما شب بعد هم با تصور این که ورود و خروج به آن مجتمع مسی راحت بود تصمیم گرفتم دوباره سرقت های دیگری انجام بدهم اما غافل از این بودم که دوربین های مدار بسته مجتمع تصویر مرا ضبط کرده اند و اهالی نیز متوجه سرقت ها شده اند.
خلاصه شب هنگام با همان شیوه قبلی به پشت بام رفتم ولی ناگهان دو مرد را در تعقیب خودم دیدم و تلاش کردم از پشت بام فرار کنم ولی راه گریزی نداشتم یکی از اهالی قسمتی از مانتوی مرا گرفته بود که با تلاش من برای فرار دستش زخمی شد و در نهایت با حضور نیروهای کلانتری الهیه دستگیر شدم حالا هم با شاکیانی روبه رو هستم که برخی از آنان تصویر سرقت دوچرخه یا لوازم منزل توسط یک زن را در دست دارند و مدعی هستند که آن تصویر من است و .روزگار سختی را گذراندم به این امید که شاید آینده ام بهتر از دیروز باشد اما شانس هم با من یار نبود تا جایی که بعد از ازدواج نیز با همسرم تفاهم اخلاقی نداشتم به همین دلیل همواره با همسرم به مشاجره و درگیری می پرداختم بالاخره پس از مدتی مجبور شدم از «نوید» طلاق بگیرم و به خانه پدرم بازگردم و دچار افسردگی های روحی و روانی شدیدی شدم که به طور پنهانی به مصرف مواد مخدر روی آوردم و بعد از آن هم قرص های مخدردار مانند «متادون» را مصرف می کردم در حالی که شرایط زندگی ام در وضعیت اسفباری قرار داشت، زخم زبان های دیگران نیز به شدت آزارم می داد این بود که روزی تصمیم به فرار از منزل گرفتم تا در گوشه دیگری به تنهایی و به دور از چشم اطرافیانم زندگی کنم.

شایان ذکر است این متهم با دستور سرهنگ توفیق حاجی‌زاده (رئیس کلانتری الهیه) به مراجع قضایی معرفی و برای ادامه تحقیقات روانه زندان شد.



چند روز قبل مرد میانسالی به دادسرای امور جنایی تهران رفت و از ربوده شدن پسرش خبر داد. او گفت: پسرم 22 سال دارد. دو سالی از پایان سربازی‌اش می‌گذرد اما همچنان بیکار است. من ساکن یکی از شهرستان‌های اطراف تهران هستم و پسرم هم برای یافتن کار به تهران آمد. از رفتنش یک هفته‌ای نگذشته بود که با من تماس گرفت و گفت برای استخدام در شرکتی معتبر و دولتی نیاز به 16 میلیون تومان پول دارد. اما من با این درخواستش مخالفت کردم.


مخفیگاه اعضای شرکت
چندباری با من تماس گرفت و زمانی که دید من به خواسته‌اش تن نمی‌دهم واقعیت ماجرا را برایم بیان کرد. پسرم گفت که توسط افرادی ناشناس ربوده شده است و گروگانگیران برای آزادی‌اش 16 میلیون تومان خواسته‌اند. پسرم اصرار کرد که موضوع ربوده شدنش را به پلیس نگویم چرا که تهدیدش کرده‌اند در صورت ورود پلیس به ماجرا پسرم را بکشند. من هم برای نجات جان پسرم پول را به حساب آنها ریختم اما گروگانگیران رهایش نکردند. می‌ترسم که آنها بلایی سرش بیاورند و ازشما می‌خواهم که او را نجات دهید.

با شکایت مرد تاجر تحقیقات به دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران، برای آزادی کوروش و دستگیری آدم ربایان آغاز شد. در بررسی‌های صورت گرفته مشخص شد که آدم ربایی در کار نبوده و کوروش در دام یک شرکت هرمی گرفتار شده است.بدین ترتیب کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی پس از شناسایی مخفیگاه اعضای این شرکت راهی محلی در جنوب تهران شده و ضمن هماهنگی با بازپرس سهرابی وارد مخفیگاه آنها شده و کوروش و 8 نفر دیگر را دستگیر کردند. باتوجه به این‌که رسیدگی به جرایم شرکت‌های هرمی در صلاحیت دادسرای جرایم رایانه‌ای است، پرونده با قرار عدم صلاحیت به این دادسرا فرستاده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه خواهد یافت.

گفت‌و‌گو با متهم

22 سال دارد و 3 ماه قبل در سودای پولدار شدن و یافتن شغل خوب قدم در خانه‌ای گذاشت که دفتر یک شرکت هرمی بود. پسر جوان در رابطه با ماجرایی که برایش اتفاق افتاده بود به سؤالات خبرنگار چنین پاسخ داد.

چه شد که راهی تهران شدی؟

زمانی که سرباز بودم با پسر جوانی به نام هوشنگ آشنا شدم. چند ماه قبل هوشنگ به من زنگ زد و از شرایط زندگی‌ام پرسید. به او گفتم که بیکار هستم و هوشنگ هم گفت می‌تواند در شرکت پتروشیمی برایم کاری خوب با درآمد بالا پیدا کند. او از من خواست برای مصاحبه و کار به تهران بیایم.

تو هم بدون هیچ تحقیقی به تهران آمدی؟

بله و به آدرسی رفتم که ابتدا تصور می‌کردم خانه هوشنگ است. در آنجا دختر و پسرهای زیادی بودند و فردی که بعداً متوجه شدم سرشاخه شرکت هرمی است از همان روز اول شروع به صحبت با من کرد. او گفت که کار در شرکت پتروشیمی آینده عالی دارد و حقوق و مزایایش خیلی بالاست. اما شرط کار در این شرکت پرداخت 16 میلیون تومان بود. به سرشاخه شرکت هرمی گفتم که چنین هزینه‌ای برای پرداخت ندارم و او هم پیشنهاد داد که از پدر پولدارم بگیرم. اما پدرم راضی به پرداخت این پول نشد و او اینبار پیشنهاد داد که وانمود کنم مرا ربوده‌اند. پدرم هم که می‌ترسید بلایی سر من بیاید 16 میلیون را پرداخت کرد.

چرا از شرکت بیرون نیامدی؟

چون شرط کار در شرکت فقط این نبود. البته سرشاخه شرکت هرمی به سراغم آمد و پیشنهاد دیگری داد. او گفت به جای کار در پتروشیمی، بهتر است که برای شرکت خودشان فعالیت و عضو‌گیری کنم. او می‌گفت اگر کارم را خوب بلد باشم می‌توانم ماهانه بیش از 100 میلیون تومان پول به جیب بزنم. شرط دوم این بود که دو نفر را به او معرفی کنم. دو نفری که آنها هم 16 میلیون تومان به حساب شرکت واریز کنند. من هم شروع به تماس با دوستان و آشنایانم کردم تا آنها را به راهی که رفته بودم بکشانم.

در سه ماهی که در شرکت بودی چکار می‌کردی؟

آنها به ما آموزش‌های منفی می‌دادند. از طرفی به من می‌گفتند که اگر کارم را خوب یاد بگیرم و دوره‌های آموزشی را در ایران با نمره بالا بگذرانم مرا به شرکت هایشان در چین و تایلند و امریکا معرفی می‌کنند و می‌توانم در این کشورها با حقوق عالی مشغول به کار شوم.وعده ‌و وعیدهای آنها به قدری وسوسه کننده بود که اصلاً فرصت فکر کردن در مورد درست و غلط بودن را به من نمی‌داد. هر روز کلاس‌های آموزشی منفی داشتیم حتی یکی از اعضایی که به شرکت آمده بودند را مجبور کردند از همسرش جدا شود و با یکی از سرشاخه‌ها ازدواج کند. اما این ازدواج دو ماه بیشتر طول نکشید. باورتان نمی‌شود در این شرکت‌ها طوری شست و شوی مغزی می‌دهند و از پولدار شدن و زندگی در شرایط ایده آل می‌گویند که ناخواسته همراه آنها می‌شوی


به گزارش اختصاصی رکنا، روز جمعه 3 اسفند ماه سال جاری دختر 15 ساله‌ای برای رفتن به خانه عمه‌اش که در نزدیکی خانه‌شان است از خانه خارج شد اما دیگر کسی از سرنوشت او اطلاعی ندارد.

پدر مبینا کعبی پس از ناپدید شدن دخترش به خبرنگار رکنا گفت: ساعت12:30دقیقه ظهر جمعه 3 اسفند ماه سال جاری، مبینا برای رفتن به خانه خواهرم که در همسایگی‌مان است از خانه خارج شد اما دیگر بازنگشت و با گذشت 10 روز از این ماجرا هنوز هیچ سر نخی از دخترم به دست نیامده است.

وی افزود: مبینا روز جمعه به خانه عمه‌اش نرسید و پس از ناپدید شدنش پلیس به خانه‌مان آمد و فرضیه‌های فرار از خانه یا دوستی با پسر جوان را در دستور کار خود قرار دادند اما در بازرسی گوشی موبایل  دخترم هیچ سرنخی برای فرار و ارتباط با یک پسر به دست نیامد.


از ماشین که پیاده می‌شود می‌لنگد. شلوار بیمارستان به پا دارد. معلوم است که زخمی است. جلو می‌روم و از او می‌پرسم که از بیمارستان  آمده‌ای؟ تایید می‌کند و می‌گوید به کتف و پایم تیر زدند و الان از بیمارستان آمدم. 

حسین نام دارد. 24 ساله است و تحصیلاتش دیپلم؛ می‌گوید: دو شب پیش قرص خوردم و نفهمیدم که چه می‌کنم.

لوله آهنی دستم گرفتم و به کلانتری محل‌مان رفتم، شیشه‌هایش را شکستم و نفهمیدم چه شد که تیر خوردم.

40 عدد قرص اعصاب خورده و توهمش گل کرده بود؛ اینطور که خودش می‌گوید.

ادامه می دهد: عمویم را سه ماه پیش همین کلانتری احضار کرد و بعد هم به آگاهی فرستادند و آخر سر هم جنازه‌اش را به ما تحویل دادند.

می‌پرسم کینه کلانتری را به دل داشتی؟ می‌گوید شاکی عمویم خصوصی بود اما آن لحظه هیچ چیز نفهمیدم و به کلانتری حمله کردم.

بر سر و گردنش جای تیزی و چاقو است؛ می‌پرسم سابقه‌داری که می‌گوید نه خودزنی کرده‌ام؛ تاثیر قرص‌های اعصابی است که می خورم. 

برای خرید آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید


ه گزارش مهر، دو فقره آتش سوزی از صبح جمعه در منطقه حفاظت شده البرز مرکزی در حوزه شهرستان چالوس و مرتع قرق روستای ورازان کجوز واقع در غرب مازندران رخ داد.برای خرید آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.

 

سید وجیه الله مدیرکل منابع طبیعی مازندران با اشاره به وقوع حریق در منطقه حفاظت شده البرز مرکزی و در ارتفاعات مرتع "ایلرود" روستای هریجان اظهار داشت: نیروهای منابع طبیعی و محیط زیست شهرستان چالوس به همراه تعدادی از دامداران منطقه برای اطفاء حریق به منطقه اعزام شدند و تلاش برای اطفای حریق ادامه داد.

 

وی ادامه داد: همچنین صبح امروز نیز یک فقره آتش سوزی در مرتع قروق روستای ورازان در منطقه کجور به وقوع پیورست که نیزوهای منابع طبیعی برای اطفاء حریق به منطقه اعزام شدند.


 پیرحسین کولیوند سرپرست سازمان اورژانس کشور در گفت و گو با میزان، گفت: حوالی ساعت ١٠:٣٨ امروز ١۶ شهریور ٩٧ بر اثر واژگونی تیبا در محور سبزوار -شاهرود ۶ نفر کشته و یک نفر مصدوم شد.برای خرید آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.

 

وی افزود: با اعلام حادثه به اورژانس ١١۵ بلافاصله ٣ دستگاه آمبولانس برای اقدامات درمانی به محل اعزام شد که متأسفانه ۶ نفر در دم جان باختند و یک نفر مصدوم توسط آمبولانس به بیمارستان اعزام شد.

 


به گزارش مهر، آتشپاد دوم مهدی رضایی بعدازظهر پنج شنبه در جمع خبرنگاران اظهار کرد: ظهر  امروز (پنج شنبه) حادثه انفجار در منطقه چمن مشهد به آتش نشانی اعلام و به سرعت تیم های آتش نشانی به محل اعزام شدند.

 

وی افزود: در این حادثه فرد ضایعات جمع کن هنگام جابجایی ضایعات به شیء ناشناخته برخورد کرده که هنگام بررسی و دستکاری، این شیء دچار انفجار شده و موجب انتشار گازی ناشناخته می شود.برای خرید آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.

 

معاون عملیات سازمان آتش نشانی مشهد گفت: تیم شیمیایی آتش نشانی مشهد به سرعت به محل اعزام شدند و فرد ضایعات جمع کن که دچار سوختگی جزئی شده بود به همراه ۱۹ نفر از افرادی که در اطراف این محل در معرض این گاز قرار گرفته بودند به بیمارستان منتقل شدند.

 

رضایی تصریح کرد: دو آتش نشانان نیز که در معرض گاز متصاعد شده قرار گرفته بودند به بیمارستان منتقل شدند و شیء برای شناسایی به آزمایشگاه منتقل شد و محیط پس از ایمن سازی به عوامل انتظامی تحویل داده شد.

 برای خرید و فروش آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.


مرد میانسال که پس از 55 روز به قتل همسرش اعتراف کرده بود، وسواس شدید او را عامل این حادثه عنوان کرد.

 روز 5 اسفند سال گذشته این مرد همسرش را کشت اما راز این جنایت 55 روز بعد فاش شد، متهم در حالی که اشک می‌ریخت صبح روز گذشته در مقابل بازپرس شعبانی قاضی شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران ایستاد و در نخستین جلسه بازجویی به جزئیات قتل پرداخت.


گفت‌و‌گو با متهم

اختلاف با همسرت سر چه بود؟

من و مهرنوش زندگی خوبی داشتیم تا اینکه سال 87 نمی‌دانم به چه دلیل وسواس‌های مهرنوش شروع شد. به قدری وسواس داشت که گاهی اوقات خودش هم از این موضوع عصبانی می‌شد. مثلاً تصور کنید یک بشقاب را نیم ساعت می‌شست. آخر سر هم راضی نبود از کارش.

چرا او را پیش دکتر متخصص نبردید؟

نمی آمد. به زور هم نمی‌توانستم او را ببرم. اما شدت وسواس او طوری شد که من مجبور شدم از کارم در شرکت مخابرات استعفا دهم و به‌عنوان پیک مشغول به کار شدم.

چرا این کار را کردی؟

برای اینکه بیشتر در خانه باشم و خودم کارهای خانه را انجام دهم. حتی همه کارهای دخترم که الان 4 سال و نیمش است را من انجام می‌دادم.

شب حادثه چرا درگیر شدید؟

به خاطر اینکه دکتر نمی‌رفت. از او خواستم به دکتر برود ولی او اصلاً توجهی نمی‌کرد. حتی موضوع را به خانواده‌اش گفته بودم اما آنها هم نتوانستند کاری بکنند. شدت وسواس او به حدی بود که دیگر کسی به خانه ما رفت و آمد نداشت. حتی دخترم هم دوست نداشت پیش مادرش باشد، چون او را اذیت می‌کرد. حدود سه بامداد بود که یک دفعه حس کردم دارم خفه می‌شوم. چشم هایم را که باز کردم دیدم دست‌های مهرنوش روی گردنم است. او را هل دادم بعد دستم را روی گردنش گذاشتم. چون بیماری تیروئید داشت حالش بد شد. تصمیم گرفتم او را به بیمارستان ببرم اما در بین راه منصرف شدم. نمی‌خواستم او را به قتل برسانم اما همسرم دیگر نفس نمی‌کشید به همین دلیل تغییر مسیر دادم.

بعد چه کردی؟

به خانه برگشتم و بچه‌ام را که خواب بود در آغوش گرفتم و به راه افتادم. در اطراف جاده بومهن جسد همسرم را رها کردم و دوباره به خانه برگشتم. گوشی‌ام را خاموش کردم و از طریق تلگرام و واتس آپ با خانواده همسرم ارتباط برقرار کردم. به آنها گفتم قاچاقی به ترکیه رفته‌ایم بچه‌ام را به خانه خواهرم بردم و به او گفتم که با همسرم دعوایم شده و او به خانه مادرش رفته است.

چه شد که لو رفتی؟

در این مدت اصلاً حال خوبی نداشتم، من عاشق همسرم بودم و در تمام این مدت با خودم کلنجار می‌رفتم که چرا این کار را انجام داده‌ام. آنقدر حالم بد بود که مدتی بعد از این ماجرا یکی از دوستان صمیمی‌ام با من تماس گرفت. به او گفتم همسرم را از دست داده‌ام و عزادارم. او هم که دوست صمیمی برادرزنم بود برای تسلیت گفتن به او زنگ زد تا تسلیت بگوید.

و تو چه کردی؟

خانواده همسرم هم به سراغم آمدند اول کتمان کردم. بعد دعوایمان شد و پلیس به خانه‌ام آمد. درنهایت به آنها گفتم مهرنوش برای درمان بستری شده است. آدرسش را خواستند و من هم به دروغ آدرسی را در اطراف بومهن دادم. آنها هم به آدرس مورد نظر رفته بودند و بی‌نتیجه برگشتند. دوباره به سراغم آمدند و من هم واقعیت را گفتم.


زن جوان تهرانی در اقدامی هولناک پس از جرو بحث با شوهرش خود را از ساختمان 5 طبقه به پایین پرتاب کرد و جان سپرد.

عصر امروز خبر خودکشی زن 36 ساله ای در بلوار فردوس غرب به کلانتری 113 شهرزیبا پایتخت گزارش شد.

ماموران پلیس با حضور در محل  حادثه با جسد زن جوانی که از بالای ساختمان پنج طبقه منزلشان خود را در محوطه کمپ باشگاه استقلال تهران پرتاب کرده بود مواجه شدند.

همسر این زن که در شوک این حادثه به سر می برد در اظهاراتش به ماموران کلانتری گفت: همسرم به بیماری افسردگی دچار شده بود و ساعاتی قبل بین ما یک درگیری لفظی رخ داد که در ادامه همسرم مقابل چشمان من خود را از ساختمان به پایین پرتاب کرد و جان باخت.


کارمند یکی از مجتمع‌های قضایی تهران وقتی برای اجرای حکم استرداد جهیزیه یک زن همراه وی راهی خانه‌اش شده بود، از سوی خانواده داماد به قتل رسید.

به گزارش رکنا، ساعت 17:15 یکشنبه 15 اردیبهشت مأموران کلانتری 153 شهرک ولیعصر، از مرگ مرد 52 ساله‌ای باخبر شدند.به‌دنبال اعلام این خبر تحقیقات از سوی بازپرس جنایی آغاز شد. در بررسی‌های اولیه مشخص شد این مرد در حال انجام وظیفه بوده که مورد حمله مرد جوانی قرار گرفته است.

زن جوانی به‌نام شهلا که شاهد ماجرا بود به پلیس  گفت: مدتی قبل با مردی به‌نام سروش ازدواج کردم اما به خاطر اختلافات شدید و مشکلات خانوادگی قهر کرده و به خانه پدرم رفتم.بعد از این قهر، کار به جدایی رسید و درخواست استرداد جهیزیه دادم. با قبول درخواستم از آنجایی که باز شدن قفل در خانه باید در حضور نماینده دادستان صورت می‌گرفت به همراه مأمور کلانتری و دادورز یکی از مجتمع‌های قضایی تهران راهی خانه در طبقه سوم آپارتمان شدم تا پس از بازشدن در خانه جهیزیه‌ام را انتقال دهم.غافل از اینکه در همان موقع یکی از همسایه‌ها با سروش تماس گرفته و ماجرای انتقال جهیزیه را خبر داد. به‌دنبال این تماس سروش، برادر، خواهر و زن برادرش راهی خانه شدند.

دقایقی بعد بین زن جوان و همسرش درگیری رخ داد و در همان موقع یک مشت به قفسه سینه دادورز مجتمع قضایی برخورد کرد؛ مشتی که باعث مرگ نماینده دادستان شد. در ادامه تحقیقات، شاهدان اعلام کردند که سروش یا برادرش مشت مرگبار را زده‌اند. این درحالی است که داماد جوان و برادرش منکر این ماجرا هستند. بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران دستور تحقیقات در رابطه با این پرونده را صادر کرد.


، سرهنگ ذات اله رضوانی اظهار داشت: در پی کسب خبری از مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ مبنی بر برق گرفتگی منجر به مرگ در یکی از شرکت‌های خصوصی شهرستان "میاندورود" بلافاصله ماموران کلانتری مرکزی به محل حادثه اعزام شدند.

فرمانده انتظامی شهرستان، تصریح کرد: در این حادثه که بر اثر اتصال اتاق یک کامیون در حال تخلیه بار با سیم برق به وقوع پیوست، راننده خودرو دچار برق گرفتگی شد و جان باخت.

سرهنگ رضوانی، تصریح کرد: با حضور عوامل امدادی جسد نامبرده به سردخانه منتقل و موضوع در دست بررسی است.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

فروش نقره جات و سنگ هاي معدني poupee silicone وبگاه خبری بانک اطلاعات مشاغل ایران دنياي آشپزي کینه توزی لوله زهکش OnlineAmoozan شیخانه دانلود موزیک های ایرانی جدید آموزش کار با اينينرت و فضاي مجازي